من کفر نمیگویم.... تو بودی که کفرم را درآوردی



خواب آلود در برابر آینه می ایستم. قدری آبِ بیداری به تنم می پاشم و یکهو روحم می پرد! شاپرک که باشی، همیشه پرواز تورا با خودش خواهد برد... کنار می آیم و واژگون شدنِ واژگانم را بر روی کاغذ پاره ها به تماشا می نشینم. اینها که میخوانی، تپشهای من است.
نمیدانم باید نوشت یا نباید نوشت... نمیدانم از نوشتن باید نوشت یا از ننوشتن. حس میکنم اخیراً یک بیماری واگیردار دارد همه گیر میشود. عارضه ای که تنها و تنها دو پیامد دارد: 1- مغز انسان را دچار یبوست میکند. 2- قلم انسان را دچار اسهال!! و مساله وقتی حادتر میشود که بدانیم عموماً این دو پیامد با هم و در یک زمان دامنِ فرد را میگیرد!!! و در این میان، وقتی شبکه های تلویزیون را برای یافتنِ برنامه ای پزشکی، در زمینه ی راههای جلوگیری از پیشروی این بیماری ورق میزنم، با سریالهایی مواجه میشوم که سه ریال هم نمی ارزند!
چند وقتی است دست به دامنِ هدفونم شده ام (headphone) ! چون به محض اینکه یک جفت گوشِ خالی پیدا شود، همه تلاش میکنند تا باروتهای اطلاعات را به مددِ سمبه ی استدلال وارد کله ات کنند!! میخواهم نشنوم. میخواهم فکر کنم. این روزها دائم از خودم میپرسم: چرا در این روزگارِ گرانی،گوش اینقدر مفت است؟! دائم می اندیشم: یعنی هنوز هم کسی پیدا میشود که حاضر باشد به حرفهایم گوش نکند؟!

محمد اسماعیل نیا

23 نظرات:

B.a.N.a.F.s.H.e گفت...

دوستان خوبم از این پس نوشته های آقای اسماعیل نیا هم در اینجا ثبت خواهد شد.

Unknown گفت...

بیماریش بد جورم واگیر داره.شاید از طریق همون سریال ها منتشر میشه!!

قاصدک گفت...

دوست خوبم از این پس نوشته های آقای اسماعیل نیا رو هم در اینجا میخونم .
:))
فدای تو نازنین
قشنگ بود
زود به زود آپ کن

سردبیر مقیم در شماره 22 گفت...

تلویزیون که سالهاست سیفون واجب شده است ، اما بیماری یبوست قلم و اسهال و تواتر سینوسی آن که مشکلی نیست ...کل الاجمعین نویسندگان بهش دچارند ،هدفون هم چاره خوبیست . خدا را شکر از وقتی بالاخانه را اجاره داده ام کسی سعی نمیکند با سنبه هیچ استدلالی چیزی در گوشم فرو کند ، حالا سعی هم کرد به درک.

مهتاب گفت...

جالب بود
و موافقم که این بیماری واگیر دار شده

مریم گفت...

می خواهم نشنوم
می خواهم فکر هم نکنم

برای این بیماری راه حلی نیست؟


مرسی عزیزم
قشنگ بود

آقای محمد اسماعیل نیا رو هم معرفی کنی خیلی خوب میشه
قربونت

123581321 گفت...

سلام، از نوشتتون خیلی لذت بردم
براتون یه شعر از خودم می نویسم که امیدوارم خوشتون بیاد و اگه دوست داشتین برام نظرتون رو بگید
تا باور ما به چشم و گوش است هنوز
تا سایه ی ما از بر و دوش است هنوز
تا طفل به بازی رود و پیر به خواب
هشدار که عقل ما خموش است هنوز

kalaqtar@gmail.com گفت...

نوشته بالا برای من بود، یادم رفت آدرسمو براتون بفرستم:
Kalaqtar@gmail.com

محمد حسین اسماعیل نیا گفت...

با سلام خدمت همه ی دوستان...

میبخشید که اینقدر دیر پاسخ میدهم و پاسخ تمامی محبتهای شما را در همین نظر میدهم. باور بفرمایید سرم شلوغ بود کمی.
و اما کمی راجع به خودم:

من محمدحسین اسماعیل نیا، 23 ساله، فارغ التحصیل رشته ی مهندسی پزشکی از دانشگاه اصفهان، ساکن تهران هستم... نمیدانم بیشتر چه چیزی هست که باید بگم! اگر چیزی بود، بفرمایید

قبل از هر چیز بسیار خوشحالم که در خدمت شما دوستان عزیز هستم و ممنونم که با نظراتتان من را راهنمایی میکنید. از تک تک آنها استقبال میکنم. امیوارم کم کم با شما دوستان بیشتر آشنا شوم و از این آشنایی، نهایت بهره را ببرم

مهمتر از همه، از خانم روزبهانی بینهایت سپاسگزارم که سر بنده منت گذاشتند و برای من این امکان را فراهم کردند که نوشته هایم را در وبلاگ ایشان قرار دهم. حقیقت این است که با دنیای مجازی چندان مانوس نیستم!

شاید بیش از هر چیزی، برای من نظرات انتقادی شما دوستان ارزش داشته باشد... دوست دارم تمامی مواردی که از نظرتان نادرست است را برایم بنویسید. حتما تمامی آنها برایم مفید خواهد بود. پیشاپیش از شما سپاسگذارم... و در مورد نقاط مثبت (اگر چیزی بود!)، لطفا موارد شاخص را مطرح کنید تا بتوانم روی آنها بیشتر فکر کنم.

برای نویسنده ی یک متن، جالب ترین کشف این است که بداند در ذهن خواننده چه میگذرد و او چه می اندیشد... این مورد را از من دریغ نفرمایید.

و در آخر اینکه هر چی باشه، بنده اینجا مستاجرم و نمیدانم تا کی اجازه ی نوشتن در این وبلاگ را داشته باشم! اما امیوارم جای کسی را تنگ نکرده نکنم...

در پناه حق

محمد حسین اسماعیل نیا گفت...

و اما در جواب محبت شما دوستان خواستم عرض کنم:

با سینا موافقم. شاید همین سریالهای آبکی مقصرند... از مهتاب خانم هم ممنونم... ایشالا همه از شر بلایایی که از خودمان ناشی میشود خلاصی پیدا کنیم!
با سردبیر مقیم هم هم-نظرم. برای همین همیشه سعی کردم گاهی اوقات دست از نوشتن بکشم. یا اقلا نوشته هایم را برای خودم نگه دارم تا به این مشکل دچار نشوم! هرچند وقتی خودم را جای نویسندگان معروف قرار میدهم، فکر کنم سخت است که برای مدتی ننویسی!
مریم خانم هم لطف کردند. شعر بسیار قشنگی بود. نظرم را برایتان مینویسم و به ایمیلتان میفرستم... اما حقیقت این است که همیشه از اینکه وارد حوضه ی شعر بشوم، کمی بیم داشتم. کاش من هم جرات شما را داشتم. ولی به عنوان یک انسانی که شاعر نیست اما به شعر اردت داره، باید بگم که خیلی به دلم نشست این شعر. حداقل همه چیزش خوب بود و چیزی مک نداشت... راجع به مضمونش هم که فوق العاده بود. وقعا باید همه هوشداریم... 100% درسته. فکر کنم ریشه ی همهی مشکلات همون باشه که هم عقلمون را تعطیل میکنیم، هم هوشیار نیستیم که این کار را کرده ایم!

محمد حسین اسماعیل نیا گفت...

و اما در جواب محبت شما دوستان خواستم عرض کنم:

با سینا موافقم. شاید همین سریالهای آبکی مقصرند... از مهتاب خانم هم ممنونم... ایشالا همه از شر بلایایی که از خودمان ناشی میشود خلاصی پیدا کنیم!
با سردبیر مقیم هم هم-نظرم. برای همین همیشه سعی کردم گاهی اوقات دست از نوشتن بکشم. یا اقلا نوشته هایم را برای خودم نگه دارم تا به این مشکل دچار نشوم! هرچند وقتی خودم را جای نویسندگان معروف قرار میدهم، فکر کنم سخت است که برای مدتی ننویسی!
مریم خانم هم لطف کردند. شعر بسیار قشنگی بود. نظرم را برایتان مینویسم و به ایمیلتان میفرستم... اما حقیقت این است که همیشه از اینکه وارد حوضه ی شعر بشوم، کمی بیم داشتم. کاش من هم جرات شما را داشتم. ولی به عنوان یک انسانی که شاعر نیست اما به شعر اردت داره، باید بگم که خیلی به دلم نشست این شعر. حداقل همه چیزش خوب بود و چیزی مک نداشت... راجع به مضمونش هم که فوق العاده بود. وقعا باید همه هوشداریم... 100% درسته. فکر کنم ریشه ی همهی مشکلات همون باشه که هم عقلمون را تعطیل میکنیم، هم هوشیار نیستیم که این کار را کرده ایم!

AliRezA گفت...

dیاهوووووووووووو
بالاخره باز شد این بخش نظرات
نمی تونی از این حاشه بلاگت کم کنی؟
مخصوصا این لینک دوستانت رو کمترش کن خیلی سرعت رو میاره پایین.

اینم نظرم :
شاپرک که باشی، همیشه پرواز تورا با خودش خواهد برد...
با این خیلی حال کردم

B.a.N.a.F.s.H.e گفت...

@ محمد حسین اسماعیل نیا

خواهش می کنم آقای اسماعیل نیا.اینجا وبلاگ خودتونه.خیلی خوشحال می شم از نوشته های قشنگ شما اینجا استفاده کنم.
و اما نظر خودم رو هم بگم.
من همیشه نوشته های شما رو چند بار می خونم.انقدر زیبا هستند که هر بار لذت می برم.
شاخصه متن های شما پاردوکس های خیلی خیلی زیبایی هستش که ارزش محتوای متن رو چندین برابر می کنه.
هم از لحاظ ادبی غنی هست.هم از نظر محتوایی همیشه باهاشون موافق بودم.درباره این متن هم قبلا توی پروفایل مفصل تر گفتم.ولی از جمله ی اول خیلی لذت بردم
خواب آلود در برابر آینه می ایستم. قدری آبِ بیداری به تنم می پاشم و یکهو روحم می پرد!
ممنون

@ علیرضا

از سعی تلاش وافر شما ممنون!:)
الان اومدم از دانشگاه یه خورده ازش کم کنم ولی اینجا هم نمی تونم وارد قسمت تنظیمات بشم
در اسرع وقت یه کم ، کم می کنم
در ضمن آقای اسماعیل نیا تخلص شون مرد شاپرکیه!:)

B.a.N.a.F.s.H.e گفت...

از حاشیه های وبلاگ کم کردم

مصطفی گفت...

سلام. منتظر دست نوشته های خود شما هستم. بنویسید لطفا.
با مطلب جدید آپم.

محمد حسین اسماعیل نیا گفت...

@Maryam
migam fek konam inaiy ke shoma gofti, hamoonaiy hastan ke jose saramago dar moredeshoon mige:

koortarine ensanha, ensani ast ke nemikhahad bebinad!!!

میثم الله‌داد گفت...

به. نویسنده‌ی جدید. خیلی خوبه. موفق باشید آقای اسماعیل‌نیا.

Elham گفت...

***

@ آقای اسماعیل نیا
قلم فوق العاده زیبایی دارید . قبلا چند نمونه از آثار شما رو به لطف بنفشه عزیز خوندم و واقعا لذت بردم و حتی آرشیوی از مطالب شما در کامپیوترم درست کردم و حتی سعی کردم از قلم توانای شما و ذهن چیره دستتون در بکارگیری و کنار هم قرار دادن کلمات یاد بگیرم . اینها را گفتم چون خودتون خواستید که از نقاط قوت کارتون بگیم !!
ایشاالله که با تداوم کارتون به انتقاد هم می رسیم !!!!!

@ بنفشه
خیلی کار جالبی کردی ولی امیدوارم که این کار باعث نشه که خودت از نوشتن صرف نظر کنی . از این به بعد مشتاقانه منتظر نوشته های دو نویسنده این وبلاگ هستم .


***
Elham
***

مصطفی گفت...

مکاشفه ای در باب یک زلزله ی خاموش!
آپ

محمد حسین اسماعیل نیا گفت...

@میثم الله‌داد: ممنونم ازتون... منم براتون آرزوی موفقیت دارم

@الهام: خیلی لطف دارین شما. اگر هم کسی نوشته های منو خونده، به لطف خانم روزبهانی و تبلیغات ایشون بوده :) منم قول میدم ایشون رو مجبور کنم تا بنویسند! نترسین. صرف نظر نمیکنند. من باز هم یک دنیا ازتون سپاسگزارم

فاطمه گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
فاطمه گفت...

بنفشه!!!!!!!!!
چقد پابلیک شدی ی ی ی ی!!!

احمدي سلطاني گفت...

انتصاب شمارا به سمت مديركل دفترامور روستايي استانداري خراسان رضوي كه حاكي ازمديريت توانمندو تجارب ارزشمند واوج ولايتمداري جنابعالي ميباشد را صميمانه تبريك ميگويم

نديدم ونمي شناسم شما راولي آوازه نيك نامي تان رافراوان شنيده ام

ارسال یک نظر

دستی افشان ،
تا ز سر انگشتانت صد قطره چکد.
هر قطره شود خورشیدی...
باشد که به صد سوزن نور،
شب ما را بکند روزن روزن!


ساده ترین راه انتخاب نام و آدرس اینترنتی است.
گذاشتن آدرس اینترنتی الزامی نیست .